نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

پیر بود و عمر قابل قبولی از خدا گرفته بود . عمری که از پی‌ِ آن ، استحکامِ قدم‌هایش و قدرت زانوانش را ، بنا به منطق روزگار سست کرده بود . از پله‌ها که میخواست برود بالا ، میگفت : وقتی از پله ها میومدم پایین ، فکر اینو نکردم که باید دوباره برگردم بالا .

+ یک جایی نوشته بود :  [ از آنچه به‌تدریج رخ می‌دهد بترسید؛ فاصله‌های تدریجی، لرزش‌های تدریجی، سستی‌های تدریجی، «شدن» های تدریجی! ] ...

  • سجاد ...

+ قطعه اول ::
جرقه انقلاب اسلامی از این سخنان طوفانی امام درباره یک "سند بردگی" زده شد :

[ آیا ملت ایران می‌داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می‌داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می‌داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد ]  ... [ اکنون مستشاران نظامی و غیر نظامی امریکا با جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار! به حسب این رای ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان عالی رتبه ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛ محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید! ] ... [ بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رای دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند ] ...[ متن کامل سخنرانی امام را از اینجا بخوانید ؛ مرورش بی لطف نیست ]

 

+ قطعه دوم ::
حتما شنیده اید ، شورای _غیر قانونی یا اصلا تو بگو ضد قانونیِ _ سران قوا نشسته اند دور هم و تصمیم به واگذاری اموال دولت _تو بخوان اموال مردم_ گرفته اند !
چگونه ؟ از طریق دور زدن قانون !!

از همه افتضاحات مصوبه اخیر ، صرفا توجه شما را جلب میکنم به این  بخش از ماده ۱۴ آیین نامه اجرایی این مصوبه که رسما قانون اساسی را به سخره گرفته است  : [ اعضای هیأت نســبت به تصمیمات خود در موضوع مصوبه از هرگونه تعقیب و پیگرد قضایی مصون هستند. همچنین مجریان تصمیمات هیأت که در مصوبات مورد خطاب قرار گرفته اند و یا انجام تصمیمات هیأت در فرایند شناســایی، تشــخیص مازاد، آماده سازی و مستندسازی، ارزش افزایی، ارزشیابی، فروش و مولدسازی، متوقف بر اقدامات آنهاست، در چارچوب مصوبات هیأت از همین مصونیت برخوردارند. ] !!!

و این بخش از ماده ۱۷ که قوانین مشروع و مقبولِ موجود  را به منرله "کشک" در نظر گرفته  : [ ... کلیه قوانین و مقررات مغایر با مصوبه به مدت دو سال موقوف الاجرا خواهد بود. تشخیص مغایرت قوانین و مقررات با مصوبه به عهده هیأت خواهد بود. ] !!!
[ سایر مواد آیین نامه اجرایی مصوبه را هم میتوانید از اینجا بخوانید]

 

+ ختم کلام ::
داشتم فکر میکردم امسال به راهپیمایی بروم یا نروم  ؛ اما فارغ از اینکه میروم یا نه ، حق است "شورای سران قوا" مثل آبان ماه ۹۸ یا همین تصمیم اخیری که نامش را "مولد سازی" نهاده اند و در پس‌اش به ریش قانون اساسیِ مردم خندیده اند ، خودشان سه نفری و به نیابت از آحاد ملت ، راهپیمایی را در همان گعده سه نفره و در کاخ ریاست جمهوری برگزار کنند تا بیش از پیش ، همه چیزمان به همه چیزمان بیاید .
 

 

++ ختمِ ختم کلام  ::
قطعه اول ، انقلاب ماست و قطعه دوم ، وصله‌ی ناجورِ انقلابِ ما . امامِ قطعه اول ، تکلیف ما را با آدم های قطعه دوم روشن کرده است ؛ صریح و بی‌پرده و بی‌تعارف .  برای انقلاب که من آنرا یک آرمانِ عدالتخواهانه میدانم ، نه صرفا یک نظام سیاسیِ حاکم ،به راهپیمایی خواهم رفت . ولی آنان که نام و نان از اسلام و انقلاب بردند ، اما آنگاه که بر مسند نشستند ، پشت بر این میراثِ به خونِ دل‌و‌جان‌آغشته‌ی مردمی کردند ، سهمی از این حضور ندارند

 

 

+++ این هم ختمِ ختمِ ختمِ همه کلام ها :::
 

  • سجاد ...

نوشته بود : "برای خدا از چه گذشته ای ؟"
با یک حساب سرانگشتی برایش نوشتم :" والا من به اندازه‌ی سرسوزنی از چیزی نگذشتم . نه خواستم و نه توانستم که بگذرم ؛ همه آن چیزی که میتوانستم خودم با اراده خودم ازش بگذرم اما حریصانه و طمّاعانه  دست ازشان نکشیدم ، [ و بقولِ چمران ، با هزار قدرت عقل توجیهشان کردم ]، به لطایف الحیلِ روزگار ، خودش از چنگم درآورد ؛ من هم در کمال زرنگی آب ریخته را نذر امامزاده کردم !"
حتی از آن کلمه "تواضع" که آخرش توی پاچه ام کرد هم نتوانستم بگذرم .
+ قصه‌ی "قلی خان" رو شِنُفتید ؟

 

+ "... نشد و مشغول ذمه‌ی خودش شد ؛ تقاص از این بدتر ؟! ..."

  • ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۲۱:۰۱
  • سجاد ...

خداوندا
در جهان ظلم و ستم و بیداد
همه تکیه گاه ما تویی
و ما تنهای تنهاییم
و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

طبقه بندی موضوعی