نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

طفیلی

پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۲۴ ب.ظ

مدت‌هاست فکر و ایده‌ی اینکه در شهرِ کوچکِ بی‌کتابفروشی‌مان یک پاتوق برای کتاب‌خوانی و گفتگو راه بیندازم، در من علاقه‌ا‌ی عمیق ایجاد کرده، اما هر چه می‌سنجم و جوانب‌ و‌ ابعاد کار را می‌کاوم، دو دوتایم چهار تا نمیشود ؛
و خب ، در همین مدتی که دو دوتا هایم برای تاسیس یک پاتوقِ مستقل برای کتاب و گفتگو، هیچ‌جوره چهار تا نشده، کلی رستوران و فست‌فود و کافه و فلافلی در همین نیم‌وجب‌شهرمان افتتاح شده که الحمدلله کسب و کار همه‌شان رونق است و حداقل بعد از مدتی مجبور نشده اند مثل کتابفروش‌های نگون‌بخت، کرکره مغازه‌ی تارِ عنکبوت زده‌شان را بدهند پایین!
این درد را که لابلای شلوغیِ دیگر دغدغه‌ها گم کرده بودم، امروز بعد از دیدن نیم‌ساخته‌های یک فست فود تازه تاسیس، که خود در میانه‌ی دو رستوران دیگر قرار گرفته، بار دیگر حس کردم ...

  • ۰۲/۰۶/۳۰
  • سجاد ...

فلافل

پیتزا

کتاب

نظرات (۱۰)

کاری نداره که، تو اون کتاب فروشی کتاب کنکوری هم بفروشید 

سود تصمنینی 🚶🏻‍♀️

پاسخ:
مهمه که کتابفروشی بصورت مستقل هزینه خودشو دربیاره اما نه به هر قیمتی! و گره کار همینجاست ...

شاید نشه فعلا یه مکان خاص رو در نظر گرفت. یعنی شاید شرایط جور کردنش خیلی مهیا نباشه اما می‌شه بعد از اینکه یه گروه تشکیل دادین مثلا با مراکز فرهنگی شهر صحبت کنید و بگین فلان روز می‌تونیم اینجا نشست کتابخوانی برگزار کنیم؟

ما چند سال پیش عضو یه گروهی بودیم که هربار توی یکی از موزه ها جلسات رو برگزار می‌کردن. البته وابسته به یه نهاد بودن و شاید پشتوانه مالی خوبی داشتن. نمی‌دونم.

اما شاید توی شهر شما هم بشه همچین کاری کرد. پاتوقِ سیار. هر بار یه جا.

پاسخ:
حرف در مورد تک‌تک‌اش زیاد دارم که گفتنش مثنوی هفتاد من هست ! 
هم مراکز فرهنگی(شما بخوانید ضد فرهنگی) که افسارش دست یک مشت آدمِ تعطیله !
و هم مردمی که اساسا ترجیح میدن وقت و سرمایه شون رو در فست فود ها خرج کنند تا کتابفروشی ... 🙄
ولی خب بالاخره ایده‌ام رو اجرایی میکنم یه روزی 

بله

جمع کردن یه همچین گروهی خودش به تنهایی کار سخت و زمان‌بریه

امیدوارم در نهایت محقق بشه

پاسخ:
🙏

سلام علیکم

بعضی از کتاب‌فروشی‌هایی که فروش کتب کمک‌درسی ندارند (و البته حتی آن‌ها که دارند)، برای تأمین هزینه‌ها و ...، به فروش لوازم‌التحریر (ساده و به‌ویژه فانتزی) و چیزهای دیگر (صنایع دستی، مجسمه و اشیاء دکوری، لیوان، گل و گلدان‌های کوچک، زیور آلات و ...) متوسل می‌شوند. شاید خودشان هم اول مایل نبوده‌اند، اما ...

پاسخ:
در کتابفروشی مد نظر من، همه چیز باید حول محور کتاب بچرخه ، حتی کافه یا ابزار فانتزی . 

https://balad.ir/p/4Vd70VXHgydFqd/gallery/poi_photo-1262981?tag=all

پاسخ:
وسوسه برانگیز 👌

متاسفانه تو کشور ما به ندرت کسی پیدا میشه که کتاب بخونه

و این حقیقت مخصوصا در شهر های کوچیک خیلی بیشتر به چشم میاد

پاسخ:
قبول ندارم که نمیخونه اما خب در اولویت نیست ...

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

زیارتا قبول :) خوشحال شدم خوندم خودت رو رسوندی :)

اگه سرمایه داری اتفاقا برو بین همون فست‌فودی‌ها مغازه‌ت و بزن. بیشترین هزینه رو بده به دکوراسیون. سنتی و کلاسیک هم کار کن با معماری اسلامی. پر از گل و بلبل و یه فضای دنج هم برای نوشیدن یه قهوه یا چای. بیشترش نکن. محوریت کتاب میره. تو مشهد کافه گلستان کتاب بود و نوشیدنی‌های مختلف. فضاسازی بیست. جذب مذهبی و غیرمذهبی بالا. اما کتاب محوریت نبود. می‌رفتن عکسای خوشگلی بگیرن برای استوری و پروفایل(!) یا نوشیدنی‌های باکلاس و خوشمزه بگیرن. 

منظورم از دکور و چای و قهوه و گل و بلبل، هرچه بیشتر مهیا شدن فضای فکریه برای تمرکز بر خوندن. کتاب خوندن بدونِ خرید رو هم اجازه بده و بنویس. رزق و توکل کن به خدا. براش هم تلاش کن و راه‌های تبلیغ و مشتری‌مداری رو داشته باش. اما چون نوشتی محوریتت باید کتاب باشه، گفتم این موارد رو بگم. حتی مسابقه برگزار کن، دوره‌های کتابخونی دورهمی. 

روبه‌روی مدارس هم خیلی برای مغازۀ کتابفروشی جوابه. فقط وجدانا حواست به خوراک فکری بچه‌های مردم باشه :) هر کتابی دم دستشون نره :)

نسیه هم کتاب بدی به نظرم کمک می‌کنه ولی این مال چند سال بعده که به شناخت از مشتریات رسیدی. 

ولی قبلِ همه داماد شو :)) نظرِ یه جنسِ لطیف در دکوراسیون و مشتری‌مداری کلی جلو می‌ندازت :))

پاسخ:
ممنون از نظر دقیق و ظریف شما و ممنون از اینکه هر بار که کامنت میگذارید در ضمنِ اون نظر، مجرد بودن من رو هم گوشزد میکنید 😉😂
یه کتابفروشی با مختصاتی که در ذهن دارم، بیش و پیش از همه به یک اتاق فکر احتیاج داره . و بعد از اون به فرمولی برای اینکه دچار سرنوشت دیگر کتابفروشی ها نشه ؛ فرمولی برای اینکه هزینه خودش رو در بیاره بدون اینکه وابسته باشه .
 امیدوارم خدا کمک کنه و من رو در مسیر تامین فکر و توان و سرمایه‌ همراهی کنه .
هر چند بعید میدونم به این زودی ها رقم بخوره ... 

هر وقت به خودم و علاقه مندی هام فکر کردم ، تعجبم از اینکه چرا هیچ وقت سراغ راه اندازی یه کتابخونه نرفتم ، خیلی بولد میشه  .. ازبس که این شغل رو دوست داشتم .

.

طبق مثلث مازلو هم که پیش بریم ، ما نباید گله مند باشیم از اولویت نداشتن کتاب خوندن توی کشورمون ، چرا که هنوز از قاعده مثلث و دغدغه های اون سطح ، خلاص نشدیم.

پاسخ:
خب یک مثال نقض بسیار آزار دهنده وجود دارد که اجمالا در متن بهش اشاره کردم . چرا هیچ وقت فست‌فودها، با آن تعداد پر شمار و متراکم‌شان ورشکست نمیشوند؟ مگر فست‌فود جزو ضروریات و قاعده اون مثلثه؟
البته خدایی نکرده نه حسادتی دارم و نه تمنای بدبخت شدن صاحبین کسب و کار ، چرا که خودم هم فعالیت شغلی‌م بی ربط به خوراکی نیست ،  بلکه صرفا یک مقایسه بود .

سلام

خب من و شما اماری نداریم که دقیق به ما بگه چند درصدشون ورشکست شدن یا نشدن .. و با چه مقدار سودی حاضر شدن کاسبی شون رو حفظ کنن .. شاید سر به سر روزگار میگذرونن.

یعنی در واقع ما چشممون معطوف به ورشکسته ها نیستش ( طبق کتاب هنر شفاف دیدن )!

.

اما میشه ازسمت دیگه هم به ماجرا نگاه کرد ، وقتی اکثریت مردم جامعه نمی تونن به خاطر تورم و مشکلات اقتصادی ، به آرزوهای بزرگشون برسن ، مثلا خونه خریدن ، ازدواج کردن یا ماشین بهتر داشتن ، 

سعی میکنن با لذت های کم دوام تر و دم دستی ، اون لذت رو برای خودشون لحظاتی بیارن ، رفتن به غذا خوری ها هم یکی از اون تفریحات و لذت هاست :)

 

پ.ن

من خیلی تصادفی از چند لینک ، به صفحه شما رسیدم و واقعیتش نمیدونم شما رشته تون چیه و تحصیلات آکادمی تون در چه زمینه ای هستش ، اما مثلث مازلو دقیقا نیازمندی های جامعه رو بیان میکنه ، و تا جامعه درسطح قاعده و نیازهای مبتدی مثل خواب و شکم وو .. مونده باشه و ارضا نشه ، اون جامعه به راس هرم که تلاش برای شکوفایی های فردیش هستش ، ( که کتاب خوندن یکی از راههاشه ) ، نمیرسه ...

بازم بچه های مدیریت و روانشناسا بهتر می تونن رابطه مستقیم این دو موضوع رو توی مثلث مازلو توصیف کنن ، منم توی کتابا خوندمش :))

 

پاسخ:
خب همچنان این توضیحات برام قانع کننده نبود به دلایل مختلف، و چه بسا این سیر حرکتی رو یک دور باطل میدونم که شرح‌اش مقداری طولانی ست . با اینهمه نکته‌ای در کلامتون پیدا کردم که اگر روزی آرزوی من محقق شد میتونه بهم کمک کنه .
 سپاس از شما که وقت گذاشتید 🙏
  • کوزت میلان
  • انقدر که کتاب خانه ها و کتاب فروشی های شهر فرهیخته ی ما پر شده از افراد تک دغدغه و خواب خاره بی دغدغه، کتاب خوانیه بی سود حاصل و مغرور و از خود راضی و خود فرهیخته پنداره بی خاصیت و بی عمل، دیگر کسی دست به کتاب نمیزند

    پاسخ:
    موافقم ؛ برخی فقط کتاب میخونن که به آمار کتاب های خوانده شده‌شون اضافه بشه ، بی آنکه اصلا درباره موضوع اون کتاب سوالی داشته باشن 
    اما کتاب خوندن یکی از عمده ترین راه ‌هاییست که ادم میتونه به معلوماتش اضافه کنه و با توجه به اون معلومات ، به فکر و تحلیل و پردارش بپردازه .
    آیا به بهانه اون آسیب باید این دروازه بزرگ رو ببندیم ؟ 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    خداوندا
    در جهان ظلم و ستم و بیداد
    همه تکیه گاه ما تویی
    و ما تنهای تنهاییم
    و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
    و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
    ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

    طبقه بندی موضوعی