دیوان محاسبات
باید یک اعترافی بکنم : بنظرم "آدمِ امروز ، ویترین است " . نه فقط خودش ، بلکه همه خصائص و فضائلی هم که قرار بود درونِ ناپیدایش را با آنها رشد دهد ، ویترین کرده است برای بیرونِ پیدایش . کافیست به کاربرد روزمره واژه های دهان پر کنی از قبیل دین و اخلاق و انسانیت و عقلانیت و ... در اطرافتان نگاهی بیاندازید تا این واقعیت عریان بیش از پیش آشکار شود .
دوستی از روزی برایم میگفت که روی قفسه های چشم نواز کتابخانه ایرانمال دیده بود نوشته اند " به کتابها دست نزنید " و بی آنکه کسی اعتراض کند همه درحال عکس انداختن و سلفی گرفتن بودند ؛ گویی کتابخانه ، دیگر، نه جایی برای کتاب خواندن بلکه صرفا نمایی است برای فیگور گرفتن .
آوینیِ شهید ، روزی که ویترین خود را شکست و خویشتن جدید برگزید یک جمله از خود به یادگار گذاشت که دستکم برای امروزِ چون منی الهام بخش است : " تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمیشود " .
آقا مرتضی ، بر خلاف "امثال من" که معادله زیستن را ساده و وارونه میفهمند، تعارف با خود را کنار گذاشت و مسئله را به درستی فهم کرد و آنرا از طرف درستش خواند . معادله را که وارونه بفهمی هرچه در رفتن بیشتر تلاش کنی از مقصد دور تر میمانی و این چیزی نیست که بتوانی آنرا تا ابد در تعلیق نگه داری . بالاخره یکجایی با خودت روبرو میشوی و میبینی بیراهه آمده ای . در روزگاری که توهم دانایی ، بیش از خود دانایی مشتری دارد و نوادگان آدم حتی رنج هایشان را به "آگاهی" نداشته شان گره میزنند و پز "رنج آگاهی " میدهند ، شجاعت میخواهد علیه ویترین خود ساخته ات طغیان کنی و تقلبی بودنت را فریاد بزنی .
مدت هاست درونم شده است صحنه نزاعی نابرابر علیه خودم . نزاع بر سر اینکه نسبت من با آن جمله الهام بخش چیست . رفتار های دو گانه و پر ادای دنیای اطرافم را که میبینم اولین سوالم اینست نکند من هم مبتلا باشم و ندانم!
حکیمی میگفت :" از حسنات اعمالتان که خیال میکنید حسنه است توبه کنید ،تا چه رسد به معاصی ! " میگفت :"شیطان در کمین نیات خیر است ؛ جایی به تله ات میاندازد که فکر میکنی از او دوری ."
نکند در خیر ترین انگیزه هایم قدمی باشد که به راه ناپاک ترین مقاصد برود ؟َ! نکند در پس پرده صادق ترین نیت هایم ، همان گوساله سامری باشد که ما را از آن بر حذر داشته اند ؟! نکند این ادعاهای خوش آب و رنگ ، انتهایش سراب بی عملی باشد ؟! نکند چیزی جز ادابازی و جو زدگی نباشد ؟! نکند عاقبت ، مصداق همان گندم نمایان جو فروش شوم ؟!
واقعا چه مقدار از کردار ها را میتوان از مهلکه ادا و تظاهر نجات داد و سالم به مقصد رساند ؟
در برابر این هجوم جهل و خود ناشناسی به چه چیز باید تمسک جست ؟
من از این لحظه سرگردانی میترسم . از روزی که بی واسطه ی اداها و عادت هایم ، با خودم و ادعاهایم روبرو شوم . از روزی که در پاسخ به پرسش " من ربک " مثل الان حیرت زده و لال بمانم ...
+ روز های آغازین ماه شعبان 1443
- ۰۰/۱۲/۱۳
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.