نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

بغل بگیر مرا قلعه خراب منم

پنجشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۴۸ ب.ظ

بی مقدمه 

در همین لحظه که میخواهم احوالم را به کلمه تبدیل کنم ، همزمان :

گوشه ای از ذهنم مشغول انتخابات است ، آنچنان که هنوز  گزینه نهایی ام را انتخاب نکرده ام و این در حالی ست که کمتر از دوازده ساعت تا آغاز رای گیری باقی مانده . از این گذشته کلی حرف و درد دارم که بگذریم ...

 

گوشه ای دیگر از ذهنم ، مضطرب مصاحبه آزمون های استخدامی آموزش و پرورش است در حالی که کوچکترین آمادگی برای آن ها ندارم و احتمالا باید از جیب تجربه های زیسته در این مصاحبه ها خرج کنم و همان‌قدر که ممکن است این تجربه های تلنبار شده به کار بیایند ، به همان اندازه هم ممکن است به کار نیایند و انتحار کنند در آرزوی معلمی !

 

گوشه ای دیگر درگیر برنامه ریزی امور کاری و و توسعه آن است با انبوهی از بیم ها و امید ها ؛

 

در کنجی دیگر کلی حرف خسته و نارسته  نشسته است  که فرصتی برای گفتن و نوشتنشان پیدا نکرده ام و گاهی که ازشان غافلم ، یکهو علیه طرد و پس زدنشان، فریادشان به اعتراض بلند می‌شود ؛ چه صدایی و چه فریادی ...

 

و یک حسرت بزرگ و تمام نشدنی از فرصتی که نابخردانه و از سر ترس و تردید  آن را پس زدم و این روز ها در گوشه ای نشسته و بی آنکه حرف بزند فقط به چشمانم خیره خیره نگاه میکند  ...

 

... البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم باید سخنم را اصلاح کنم که هیچکدام از اینها  _ آنطور که گفتم _ گوشه نشین با وقاری نیستند. نامنظم در سرتاسر مغزم میپلکند و گرداب سکندری به پا کرده اند . ناخدایی میطلبند پیر و دنیا دیده و راه بلد ...

 

از شما چه پنهان دلم میخواهد همین حالا همه را رها کنم و پناه ببرم به خانه پدری ؛ به نجف ؛ البت نه از آن رفتن‌ها که میروند و برمیگردند ...

+ دلم که فتح تو شد نیست کمتر از خیبر / بغل بگیر مرا قلعه خراب منم ...

یا علی 

  • ۰۳/۰۴/۰۷
  • سجاد ...

نظرات (۳)

آرزوی معلمی.....جدی؟ جالبه. معلمها رو دوست دارم ، کسایی که آرزوی معلمی دارند رو بیشتر

به یک سری مفصل از دلایل امسال، برای اولین بار تصمیم گرفتم به فامیل و آشنا زنگ بزنم و آقای جلیلی رو توصیه کنم 

در مورد شما هم با اینکه خودتون بهتر  تشخیص میدین 

این توصیه رو به ضمیمه خواهش تکرار می کنم

پاسخ:
سپاس از لطف شما . معلمی و تعامل با جوان ها برام مسئله مهمی هست و بنظرم حرف های زیادی میتونم با نسل جدید داشته باشم .
  • خانمِ سین
  • سلام دوست عزیز، ان‌شاءالله هر چه زودتر این کلاف گرویده شده‌ی افکارتون منظم و مرتب بشه:)

    فقط یه سوال البته اگر جسارت نباشه، شما آموزگاری قبول شدین؟

    پاسخ:
    سلام و احترام . سپاس از شما 
    بنده امور تربیتی و دبیری هر دو را قبول شدم و در معاینات پزشکی رد شدم و دغدغه های ذهنیم برطرف شد  :)
  • خانمِ سین
  • خیره ان‌شاءالله، میبخشید من فکر میکردم شما خانم هستین🤐(پروفایلتون اون‌روزی که پیام گذاشتم بالا نیومده بود) 

    ارسال نظر

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

    خداوندا
    در جهان ظلم و ستم و بیداد
    همه تکیه گاه ما تویی
    و ما تنهای تنهاییم
    و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
    و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
    ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

    طبقه بندی موضوعی