نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کربلا» ثبت شده است

در فضیلت میزبانان بی‌ریای عراقی
و در مذمت "برخی" میهمانان بی‌لیاقت ایرانی


| شرح کلام ::
شنیده‌اید میگویند خوبی که از حد بگذرد "نادان" خیال بد کند؟
در نظر من ، برخی از ما میهمان‌های مردم عراق همان دسته "نادانی" هستیم که از فرط محبت و میزبانیِ بی‌نظیر عراقی‌ها هوا برمان داشته‌است.
چطور؟ خادم، در آن شلوغی بی حد و حساب حرم، به زائر میگوید حرکت کن(تا مسیر حرکت سایر زوار روان باشد)، و زائری که از صَدَقِ‌سرِ میزبانیِ گرم عراقی ها عزت پیدا کرده، با قلدری تمام و با لهجه‌ی نخراشیده‌ی احتمالا تهرانی‌اش، که حالا لاتی‌اش هم پر کرده ، گره به ابرو انداخته، مثل شمر به خادم خیره شده و فریاد میزند که : "نمیرم ، نمیرم ، نمیرم".
یا آن انسان نادان دیگر، که رو در روی موکب صادق شیرازی و طرفدارانش، پشت بلندگو شعاری میدهد که آنها را تحریک کند و من بعد از شنیدن این ماجرا، به هنرمندیِ! کسی فکر میکنم که در این "آیین برادری"، خلاقیتِ این اختلاف و نفرت پراکنی را دارد!!
یا آن دیگری که به فرهنگ و میزبانی عراقی ها، از سر تعلقاتِ احتمالا ناسیونالیستیِ خودش، به دیده‌ تردید و بدبینی می‌نگرد ، در حالی که دو لپش هنوز از کباب هایی که قورت نداده و از گلویش پایین نرفته، پر است !!
و دیگرانی که مغزهای کوچکشان تابِ اینهمه مهر و محبتِ بی منت، از طرفِ کسانی که سالها آنها را مذمت میکردند را ندارد و  از این رو دنبال پشت پرده هایی از دلایل واهی میگردند تا برای این مهرورزی‌های به غایت کریمانه، انگیزه‌های مادی و مالی بتراشند و به این واسطه، شیادانه، تناقضات خود را پوشش دهند!

| اصل کلام ::
 ... اما پدیده اربعین، حماسه و شکوهش پیش و بیش از اینکه مدیون جمعیت پرشمار‌ یا برکات فراوان سفره‌هایش باشد، وابسته است به نسبت‌های عمیق برادری، میان آدم‌هایی ناهم‌زبان و دور از هم، که شاید برای اولین و اخرین بار همدیگر را ملاقات میکنند و در این تنها دیدار، یگانه وسیله ارتباطی بین‌شان، جز اشارات قلبی نیست.
این برادری _که متمایز کننده پیاده‌روی اربعین با سایر تجمعات است_ را باید بیش از هر چیزی پاس داشت و از آن مراقبت کرد‌؛ که این منیّت‌ها و تکبرها و نژادپرستی‌ها، وصله ناجور این "آیین برادری" ست. 
درود و سلام خدا بر برادران شیعه عراق که ما این برادری را مدیون قلب‌های بی‌آلایش و به دور از خودبینیِ آنها هستیم...

  • ۱ نظر
  • ۱۵ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۰۲
  • سجاد ...

[ دمِ رفتن ]

گردونه گمراه کننده است . یک جا نشسته ای و دور خودت میچرخی . بسیار دلخسته و سرگشته از چرخش بی امان روزگار ، مدتها منتظر امدن اربعین بودم . باید از این گردونه پیاده میشدم و در هوایی بی غبار ، خارج از این گردونه  نفس تازه میکردم . و کجا بی غبار تر از مسیر بهشتی نجف تا کربلا .
 اما همه چیز در ابهام است . دم رفتن ، همه از نرفتن میگویند ؛ یکی از سر دلسوزی ، ناصحانه منع میکند و دیگری از سر بغضی که  در پنهان کردنش عاجز است ، کینه ورزانه دهان به نیش و کنایه میگشاید . یکی از بحران میگوید و دیگری خبر از انسداد می آورد .  ولی این سخنان هیچکدام دلیل نرفتن نیست ، که راه رفتنی را باید رفت . در نرفتن چیزی نیست جز همین جهنم تاریک و بی چراغِ روزمرگی ...
"حبیب" را نزدیک تر از همه به خودم میپندارم . با آنکه راه بر او بسته اند اما پیرمرد نیمه شب به شط میزند که به کشتی نجات برسد . قول و قراری میگذاریم و توکلت علی الله ...
دست پر محبت حبیب ، من را راحت تر و زود تر  از آنچه فکر میکردم به "نجف" میرساند  . آنجا که چراغش از همه روشن تر است . نورش بر عالمی تابیده و تاریخی را پیش و پس از خود روشن کرده است .

[ نجف ]
+ فرموده اند:  "از جای ها ، آن بهتر ، که آدمی را آنجا مونسی باشد" ؛ و گفته اند: " هر جا آرامش را یافتی همانجا بمان که آنجا وطن توست " .
به راستی نجف ، خانه پدری ست . آدم احساس غریبی نمیکند . سایه پدرانه ای دلت را به شکل محسوسی قرص میکند  . دلیلش جز این نیست که در این خانه زاده شدیم ، در این خانه روییدیم و در این خانه بود که دل به عشق سپردیم .
+  امروزی که ساکن نجفم ، دارم لحظه هایی را زندگی میکنم  که هفته ها و ماه های آینده حسرت یک نفسش را خواهم داشت . کاش میشد این لحظات را جرعه جرعه به پیمانه‌ی باقی ایام ریخت تا هیچ روزی بی تنفس در هوای حریم "علی" به شب نرسد . غروب را در پناه ایوانِ با صفا به نماز می ایستیم . حرف ها و حاجت ها زیاد است ولیکن بقول حافظ " یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم | دولت صحبت آن مونس جان ما را بس ... "

[ در طریق مشایه ]
+ بنظرم عشق ، مفهومی کلیشه ای و دو پهلو ست که شاعران در انتزاعیات خود آنرا در قالبی موزون شکل داده اند . آنچه در این روز ها و در این مسیر جریان دارد را نمیتوان در کلیشه های دهان پرکنی مثل عشق گنجاند و ختم غائله کرد ؛ که این پدیده ها ورای این موهومات مبهم است . آنکه دنبال فانتزی های عاشقانه باشد در گرمای تابستان راهی بیابان سوزان عراق نمیشود .
شاید قصه ی این پاهای برهنه و دل های پرحرارت و قدم های مشتاق و دست های بخشنده را بتوان اینطور شرح داد که خودشان فرموده اند: "شیعیان ما از باقیمانده گِل ما آفریده شدند... " 🌱 ؛ و اکنون این قوم آخرالزمانی ، دسته دسته و فوج فوج به اصل خود بازمیگردند ...
+ تنها آمده ام ، اما تا این لحظه لنگِ تنهایی ام نمانده ام . دمِ میزبان خیلی گرم است .  پیاده روی امسال برایم متفاوت است . سال اول را برای کنجکاوی امدم و دو بار دیگر را دورهمی و تفریحانه . اینبار را تنها آمده ام و پیِ گمشده ای . گمشده ای که هر چه بیشتر میگذرد مصیبت نبودنش نمایان تر میشود . به هر حال راه افتادن و گشتن بهتر از نشستن و چشم به در ماندن است . شاید همین حرکت تن ، تلنگری باشد برای جانِ فرسوده و در گِل مانده ...
خستگی و تنهایی و بیماری و نگرانی و گرما ؛ یکی از آنها هر کسی را میتواند از هر مسیری منصرف کند و به کنج عیش و عافیت خانه خود برگرداند اما آنکه قدم در این مسیررمیگذارد پیش از همه تکلیفش را با سختی راه روشن کرده است .

[ کربلا ]
صد ملک دلم را به نیم نظری که از حریم و بارگاهش دیدم ، در سرزمینش به امانت میگذارم و بازمیگردیم به شهر خودمان ...

[ شهر  ]
خانه مان ، سایه ایوان و امان نجف بود ؛ با این حال برگشتیم به شهر هایمان ؛ شهر هایی که آسمان روز هایش پر غبار و آسمان شبهایش ظلمات مطلق است . همانجا که تجسم نفرین های علی بر دنیای پس از خود است . همانجا که برادر ، برادر دیگرش را تکفیر میکند و مسلمان بر مسلمان دیگری دست تعدی بلند میکند . همانجا که دفاع از مظلوم در گرو رنگ و تعلقات است و  اسلام محمدی آغشته به سلیقه ی جاهلان و "منم منم" ریاکاران . همانجا که شیطان بر مرکب این جهالت و آن تعلقات سوار میشود و میتازد و جماعتی را از هر سو به مسیر و مقصد خود میکشاند .
اینجا دقیقا همانجایی ست که مصیبتِ آخرالزمانیِ فقدانِ پیامبر روشنگر و امام هدایتگر را میشود به وضوح دید ...

  • ۰ نظر
  • ۳۱ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۰۴
  • سجاد ...

خداوندا
در جهان ظلم و ستم و بیداد
همه تکیه گاه ما تویی
و ما تنهای تنهاییم
و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب