نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

۱۴ مطلب با موضوع «درباره "ما"» ثبت شده است

+ کشته شدن بیگناهان و آوارگی انسان ها از یمن و غزه تا اوکراین و دیگر نقاط دور و نزدیک ، بدست تکنولوژیک ترین و دموکراتیک ترین نظام های سیاسی غربی و شرقی در عصر پیشرفته ترین مکاتب فلسفی و حقوقی بشری ، اینطور در دل خطور میکند که جای شخصی یا چیزی در این دنیا خالیست ؛ یک جای کار بد جوری می‌لنگد . (+)

+ و چند کلامی هم بخوانیم از شاعر پارسی گوی ایرانی حضرت مولانا جلال‌الدین محمد بلخی :
"در آدمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود که نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل در هر پیشه و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب و غیر ذلک می‌کنند و هیچ آرام نمی‌گیرند زیرا آنچه مقصودست به دست نیامده است، آخر معشوق را دلارام می‌گویند یعنی که دل به وی آرام گیرد پس به غیر چون آرام و قرار گیرد این جمله خوشی‌ها و مقصودها چون نردبانیست و چون پای‌های نردبان جای اقامت و باش نیست از بهر گذشتن است. خنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد تا راه دراز برو کوته شود و درین پای‌های نردبان عمر خود را ضایع نکند" | فیه ما فیه

+ این روزها و شب ها ، که پنجره های آسمان باز است و دلهای ما نزدیک تر ، دلآرامِ هستی را که مایه چشم روشنی مستضعفان جهان هست رو در دعاهای خودمون فراموش نکنیم  که فرج ایشان ، گشایش در امور مادی و معنوی خودمان هم هست .
+ برای دل خسته و مرده من هم اگر یادتان بود "امن یجیب" بخوانید ...
یا علی 🍃

  • ۱ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۳۰
  • سجاد ...

 + خواستم درباره بلاتکلیفی بنویسم ، فحش نامه از آب درآمد :) . ولی خب ،  از پیش بدانید ، مخاطب این حرف و همه حرف هایی که اینجا مینویسم فقط خودم‌ام . مینویسم یادگاری بماند برای خودِ سردرگمم .
+ بی ادبی‌ست . عذر میخواهم . آدم بلاتکلیف "خر" است ؛ خرِ بارکش ؛ بارکشِ غم و رنج های خودش و حمّالِ اموالِ وارثِ بعد از خودش .
راستش آدم قبل از هر چیز ، باید نظم زندگی اش را تعریف کند و کد های دستوری اش را از پیش بنویسد . قبل از اینکه احرام ببندد باید قدری بیاندیشد که قرار است گرد کدام کعبه  بچرخد ؟ که از قدیم گفته اند دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد .
 تصورم اینست یک زندگی ، برای اینکه به مرحله ای برسد که تازه بتوان آنرا روی ترازو گذاشت و داوری کرد ، و کم و کیفش را سنجید که درست بوده یا غلط ، به راه بوده  یا بیراه ، باید نظم خاص خودش را بشناسد . زندگی بی شباهت به موسیقی نیست . قبل از هر چیز باید ساز را کوک کرد که نت ها به قاعده نواخته شوند . همه ابعاد و شئونات زندگی آدمی ، همه به مثابه جزئی از یک سمفونی بزرگند . در عین استقلال ، اما در تعامل با یکدیگر  هم‌نوازی میکنند ؛ همه فراز و فرود ها بر اساس یک نظم از پیش تعیین شده است . بنظر میرسد اگر تعارف با خودم را کنار بگذارم ، همچنانکه با پریشان نوازی ، قطعه ای گوش‌نواز شکل نمیگیرد ، با "باری به هر جهت بردن" هم اساسا زندگی به جریان نمی افتد . دست و پازدن است ؛ دست وپا زدن‌های بی حاصل یک غریقِ شنا نابلد .
آدم بلاتکلیف لنگ در هواست ؛ عاری از هر گونه شخصیت یا همان بی شخصیتِ خودمان :) . موجودی‌ست ناموزون و از هم گسیخته که هر قسمت از وجود و افکارش به ساز یکی میرقصد . تقدیرش را امواج متلاطم و ناپایدار  سلایق دیگران رقم میزند . مقلدی ست  بس سخیف . آدم بلاتکلیف ، مجمع تناقضات است . زندگی اش بازاریست . ارزش هایش را به قیمت بخرند میفروشد .  محل کسبش جایی‌ست ، بین رومیِ روم و زنگیِ زنگ ، که راحت بتواند بغلتد آنجایی که دردسر نشود .  پیش از جنگ دنبال غنیمت است . آدم بلاتکلیف ول معطل است . حرکت نمیکند اما ثبات هم ندارد . غوطه ور است در پراکندگی های ذهنی بی پایانش . موجودی‌ست "غُرغُرو و هُرهُری" .
+ باید این سوال را گوشه ذهن قاب کرد و قبل از هر انتخابی و سرِ هر بزنگاهی ، از خود پرسید که "نظم من چیست و چگونه است ؟" سوالی به گستردگی هستی ؛ از پنهانی ترین وجوه آدمی تا اثر گذار ترین امور سیاسی و اجتماعی

+ سجاد خان ! خاک بر سر خرت اگر بشوی یک همچین چیز ناجوری.

+ بدیهیات : با بی نظمی داخلی نمیشود به مصاف نظم جهانی رفت 😉

+ هجدهم‌ رمضان ۱۴۴۳

 

  • ۳ نظر
  • ۳۱ فروردين ۰۱ ، ۰۲:۲۷
  • سجاد ...

 میان "جمع کردن موضوع" با "حل مسئله " تفاوت بسیار است .

  • ۰ نظر
  • ۱۰ فروردين ۰۱ ، ۱۶:۲۴
  • سجاد ...

+ این زمینِ زیر پای ما  ، روزگار دیده تر از ماست . بیش از هزاران سال ، میزبانِ مسافرین این کره خاکیست . سرد و گرم چشیده و  بد و خوبِ اولاد آدم را دیده . سینه اش پر است از خاطرات و عبرت هایی که ساکنینش رقم زده اند .

+  در روزی که  "صیانت " تیتر یک رسانه ها و احتمالا پربازدید ترین کلمه لغت نامه ها بود ، بد نیست اندکی مرور کنیم انچه را که قبل از ما گذشته است :
بزرگ علوی  که هم عصر با روزگار رضا خانی بوده ، زمین و زمانه اش را از خاطراتش بی خبر نگذاشته و آنچه از درون و بیرون زندان قصر دیده و شنیده بود را در گوش زمین و اهالی اش زمزمه کرد و به رشته تحریر در آورد : "" ... در مدارس و مجالس فقط افکاری که به نفع طبقه حاکمه دوره سیاه بود اشاعه می‌یافت، ولی همان‌طوری که زندان نتوانست از ورود روزنامه به زندان قصر جلوگیری کند، زندانبانانی که تمام ایران را اداره می‌کردند، نیز نتوانستند از نفوذ افکار آزادی‌خواهی جدید ممانعت نمایند و نتایج این افکار عنقریب در ایران به طور موحشی برای زندانبان جلوه‌گر خواهد شد ""

+ بعد از صد بار مرور آنچه بر قبلی ها گذشت ، اگر  گوشی برای شنیدن داشته باشی   ، همین زمین خشک و سردِ زیر پا هم ، حرف های زیادی برای گفتن دارد . اما این زمین زیر پا ،  بیش از هرکسی گواهی میدهد  بر این واقعیت تلخ که : "چه بسیارند عبرت ها و چه اندکند عبرت گیرندگان "

+ سوم اسفند 1400 | سالروز کودتای رضا خانی ...

  • ۱ نظر
  • ۰۳ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۴۸
  • سجاد ...

خداوندا
در جهان ظلم و ستم و بیداد
همه تکیه گاه ما تویی
و ما تنهای تنهاییم
و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

طبقه بندی موضوعی