نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

.

همانا مرگ به سرعت در جستجوى شماست، آنها که در نبرد مقاومت دارند، و آنها که فرار مى کنند، هیچ کدام را از چنگال مرگ رهایى نیست و همانا گرامى ترین مرگها کشته شدن در راه خداست. سوگند به آن کس که جان پسر ابو طالب در دست اوست، هزار ضربت شمشیر بر من آسانتر است از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت با خداست.

گویى شما را در برخى از حمله ها، در حال فرار، ناله کنان چون گلّه اى از سوسمار مى نگرم که نه حقّى را باز پس مى گیرید، و نه ستمى را باز مى دارید. اینک این شما و این راه گشوده، نجات براى کسى است که خود را به میدان افکنده به مبارزه ادامه دهد، و هلاکت از آن کسى است که سستى ورزد.

 

+ ابوتراب فرمود آنگاه که پیکار در صفین شدت گرفت ...

  • سجاد ...

عهدِ ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

  • ۰ نظر
  • ۰۲ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۱
  • سجاد ...

بی مقدمه 

در همین لحظه که میخواهم احوالم را به کلمه تبدیل کنم ، همزمان :

گوشه ای از ذهنم مشغول انتخابات است ، آنچنان که هنوز  گزینه نهایی ام را انتخاب نکرده ام و این در حالی ست که کمتر از دوازده ساعت تا آغاز رای گیری باقی مانده . از این گذشته کلی حرف و درد دارم که بگذریم ...

 

گوشه ای دیگر از ذهنم ، مضطرب مصاحبه آزمون های استخدامی آموزش و پرورش است در حالی که کوچکترین آمادگی برای آن ها ندارم و احتمالا باید از جیب تجربه های زیسته در این مصاحبه ها خرج کنم و همان‌قدر که ممکن است این تجربه های تلنبار شده به کار بیایند ، به همان اندازه هم ممکن است به کار نیایند و انتحار کنند در آرزوی معلمی !

 

گوشه ای دیگر درگیر برنامه ریزی امور کاری و و توسعه آن است با انبوهی از بیم ها و امید ها ؛

 

در کنجی دیگر کلی حرف خسته و نارسته  نشسته است  که فرصتی برای گفتن و نوشتنشان پیدا نکرده ام و گاهی که ازشان غافلم ، یکهو علیه طرد و پس زدنشان، فریادشان به اعتراض بلند می‌شود ؛ چه صدایی و چه فریادی ...

 

و یک حسرت بزرگ و تمام نشدنی از فرصتی که نابخردانه و از سر ترس و تردید  آن را پس زدم و این روز ها در گوشه ای نشسته و بی آنکه حرف بزند فقط به چشمانم خیره خیره نگاه میکند  ...

 

... البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم باید سخنم را اصلاح کنم که هیچکدام از اینها  _ آنطور که گفتم _ گوشه نشین با وقاری نیستند. نامنظم در سرتاسر مغزم میپلکند و گرداب سکندری به پا کرده اند . ناخدایی میطلبند پیر و دنیا دیده و راه بلد ...

 

از شما چه پنهان دلم میخواهد همین حالا همه را رها کنم و پناه ببرم به خانه پدری ؛ به نجف ؛ البت نه از آن رفتن‌ها که میروند و برمیگردند ...

+ دلم که فتح تو شد نیست کمتر از خیبر / بغل بگیر مرا قلعه خراب منم ...

یا علی 

  • سجاد ...

در پاسخ به این سؤال که خرد چیست؟ ـ فرمود : جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن تا به دست آمدن فرصت  +

  • سجاد ...

گیرم که در مقابل دشمن بایستی / نامردمان پشت سرت را چه می‌کنی ؟ 

  • سجاد ...

بنظرم آمد شنیدن این چند دقیقه، از غوطه خوردنِ بی نتیجه در انبوهی از اخبار و اطلاعات و تحلیل و فکت و بیانیه، لازم تر باشد : [کلیک کنید]

  • ۲۶ مهر ۰۲ ، ۲۰:۴۵
  • سجاد ...

از دیروزی که مهاجر های افغانستانی سوژه بودند تا امروزی که فلسطین و مسئله اش سوژه اند ، نشسته ام و فقط به آدم‌ها و طبل زیر گلیم‌شان نگاه میکنم . این چند روز و این دو سوژه ، برای من، یک دوره فشرده "آدم شناسی" و "معنی و مفهوم شناسی" بود :)

[رنج معانی] .

  • سجاد ...

مدت‌هاست فکر و ایده‌ی اینکه در شهرِ کوچکِ بی‌کتابفروشی‌مان یک پاتوق برای کتاب‌خوانی و گفتگو راه بیندازم، در من علاقه‌ا‌ی عمیق ایجاد کرده، اما هر چه می‌سنجم و جوانب‌ و‌ ابعاد کار را می‌کاوم، دو دوتایم چهار تا نمیشود ؛
و خب ، در همین مدتی که دو دوتا هایم برای تاسیس یک پاتوقِ مستقل برای کتاب و گفتگو، هیچ‌جوره چهار تا نشده، کلی رستوران و فست‌فود و کافه و فلافلی در همین نیم‌وجب‌شهرمان افتتاح شده که الحمدلله کسب و کار همه‌شان رونق است و حداقل بعد از مدتی مجبور نشده اند مثل کتابفروش‌های نگون‌بخت، کرکره مغازه‌ی تارِ عنکبوت زده‌شان را بدهند پایین!
این درد را که لابلای شلوغیِ دیگر دغدغه‌ها گم کرده بودم، امروز بعد از دیدن نیم‌ساخته‌های یک فست فود تازه تاسیس، که خود در میانه‌ی دو رستوران دیگر قرار گرفته، بار دیگر حس کردم ...

  • سجاد ...

+ شیادترینِ آدم‌ها؟؟

... "بد" را به انواع، اقسام، درجات و طبقات مختلف تقسیم میکند تا چند نوع و چند درجه و چندطبقه از "بد" را قبول داشته باشد و چند طبقه و درجه و نوع را رد کند _و همیشه بگوید:《خب... اینکار خیلی بد نیست.》یا《میدانی؟این پولی که من گرفته‌ام، حالت رشوه و باج ندارد، یک جور کارمزد است... بد نیست...》و الی آخر...  . [ابن مشغله| نادرابراهیمی]

 یا اینکه دو "بد" را آنچنان رو در روی هم قرار میدهد که عملا "بد بودن" را از آن چیزی که خودش خوش دارد، بزداید، و آنقدر آنرا تراش میدهد تا هر چند نصفه و نیمه، یک ظاهر موجّه از "آن بدِ دیگر" بسازد‌؛ مثل اینکه در مواجهه با دو بد، فورا مثل قرقی بپرد وسط و طوطی‌وار بلغور کند که:《 این بدتر است یا آن ؟ پس ... 😎》؛ و خب، در آخر قرار است به همان نتیجه برسد که آن بدِ دیگر《خیلی هم بد نیست》

حالا، بچه زرنگِ داستان ما وجدانش هم آسوده‌تر است که تناقضاتش را اینگونه، به موجّه‌ترین و اخلاقی‌ترین شکل ممکن حل کرده :))  و خب، ناگفته نماند تویی که شیادی پیشه نمیکنی، زیادی به خودت سخت می‌گیری برادر! اینطور که نمیشود زندگی کرد! بالاخره آدمی برای رسیدن به حد مطلوبی از  تشخّص و پذیرفته‌شدن، و آسّه رفتن و آسّه آمدن در دایره‌ی‌ امنِ میان‌مایگی، به مقدار معقولی شارلاتان بازی نیاز دارد؛ که البته، البته و البتّه بجای کلمه "شارلاتان‌بازی"، اسم‌های خوشمزه‌ و رنگارنگی وجود دارد که میشود بر قامت ناساز این کلمه پوشاند ...

هوفففففف ...

  • ۳ نظر
  • ۲۷ شهریور ۰۲ ، ۱۶:۱۱
  • سجاد ...

دیده اید گاهی انگار یک چیزی میخزد به جان آدم و می‌پیچد به تن آدم و مثل چنگیزِ مغول در تک‌تک رگها و سلول‌های آدمی می‌تازد و میسوزاند و غارت میکند و سر و تَهِ روح و روان آدم را به هم گره میزند ؟!
اینجاست که قلب ها سنگ میشود، چشمه‌های اشک میخشکد و حال و روز آدمی به بیابانی می‌ماند تفتیده و ترک خورده...
و کیست که نداند ما همان بیابانیم؟ و حسین علیه السلام _و اشک بر حسین_ آن ابری‌ست که سایه‌‌اش دامنه‌دار، وَ بارانش [آب رحمتی ست که شوره‌زار دل را میشوید و آنرا مستعد باروری میسازد که "مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ" ] ؟ ... [و به راستی اگر خداوند گریه را به انسان نبخشیده بود ، هیچ چیز نمی توانست کدورتی را که با گناه بر آینه ی فطرت می نشیند پاک کند]

و باز بعد از این محرم و صفر میمانم من و این بیابان، که اندک نمناکی‌اش، به تاراجِ هُرمِ سوزانِ جهنمی‌اش میرود!

+ گرچه یوسف به کلافی نفروشند به ما
بس همین فخر که ما هم ز خریدارانیم 🍃

  • ۲۳ شهریور ۰۲ ، ۲۰:۱۳
  • سجاد ...

خداوندا
در جهان ظلم و ستم و بیداد
همه تکیه گاه ما تویی
و ما تنهای تنهاییم
و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

طبقه بندی موضوعی